سوفی جونم تولدت مبارک

  156 چیزی تا عید نمونده واسه سال جدید کلی برنامه ریختم خدا کنه خدا واسم خیر بخواد تا بتونم انجامشون بدم امروز صبح خواستم با رئیس درباره تعطیلات نوروزی صحبت کنم اما مثه همیشه پیش دستی کرد و گفت راستی شما واسه عید پنج روز تعطیلی ولی سال تحویل و سیزده شیفتی!!! مات موندم دلم میخواست خفه ش کنم اما خوب ن سوفی جونم تولدت مبارک...

  157 دیروز دو شیفت بودم و شبش تا دیر وقت بیدار بودم و باهم صحبت میکردیم، خیلی خوابم میومد اما دلم بیداری میخواست صبح ب زور از خواب پاشدم با هر بدبختی ک بود تونستم اماده شم و راهی محل کارم شم، از همون صبح ک پاشدم تصمیم گرفتم عصری برم خریدامو انجام بدم، اما حدیث بهم یاداوری کرد ک امشب چهارشنبه سوریه! سوفی جونم تولدت مبارک...

سوفی جونم تولدت مبارک...

  149 این هفته رو کلا دور کارای بانکی و کارای عقب افتاده م بودم، این مدت شیفتای سنگین و دغدغه هاش جسمم و روحم رو خسته کردن، دلم ی سفر میخواد ی جایی ک روحم بتونه ب ارامش برسه و عطر و بوی یاس رو احساس کنه، اصلا دلم هوای مشهد کرده چند تا آژانس هواپیمایی سر زدم یا تاریخشون با مرخصی من جور نبود یا هتل اتاقاش پر بود، ی جا پیدا کردم ک از بد شانسی گفت تمام بلیطا فروخته شدن، ناامید برگشتم خونه، غروب دوباره رفتم سر وقت آژانسا، توی دلم گفتم اقا لطفا بطلب دنیا مال من بود وقتی دو تا بلیط - واسه خودم و مامان - توی دستام بود و هتل هم رزرو شده بود خدایا تو چقد خوبی +خدا بخواد و آقا بطلبه از جمعه صبح چند روزی مهمان امام رضا هستم، در جوار بارگاه ملکوتی و طلاییش دعاگویتان هستم +این پست بخاطر عدم دسترسی ب نت، با تاخیر ثبت شده خدا رو شکر، بعد از بیست روز، نت وصل شد سوفی جونم تولدت مبارک...

  150 از وقتی اینحا لو رفته، دیگه دوس ندارم بنویسم، این چند ماه اتفاقات خوب و بد زیادی رخ داده تعطیلات قبلی رو با مادر خانمی رفتم پابوس آقا امام رضا از اتفاقات چیزی نمیخوام بنویسم نمیدونم شایدم آینده نوشتم. چند وقتیه ک استرس زیادی مهمون دلم شده و روحم رو مورد نوازش زشتش قرار میده جدیدا استرس ک میگیرم تبخال میزنم هرچند شاید ب سرماخوردگی اخیری ک داشتم، ربط داشته باشه دیشب زهرا ی چیزی گفت با اینکه حرف بدی نبود اما تو دلم غوغا شد پکر شدم دوباره استرس اومد مهمانی اجباری دلم و سوغاتی هم طبق سری قبل ی تبخال مهمانم کرد تا س شنبه مرخصی گرفتم کلی کار دارم ک هر روز میگم فردا بعد از س ماه موفق شدم عینک افتابیم رو توی کشوی لباسام پبدا کنم، بی نظم نیستما اما چطور رفته اونجا الله اعلم دلم میخواد برم خرید اما چند تا مانتو و شلوار جین توی کمدمه ک هنوز مارکشون رو حتی جدا نکردم، اصلا کو پولم ک بخوام برم هوا خیلی سرده دلم هوای گرمای حرفای تو رو داره +همه گفتند محال است دلخوشم من ب محالات رضا (ع) سوفی جونم تولدت مبارک...

سوفی جونم تولدت مبارک...

  152 بچه ک بودم جمعه ها رو روز تعطیل میدونستم اما زهی خیال باطل، حالا ک بزرگ شدم ی جمعه هم خونه نیستم، امروز عصرکارم، روزا تکراری شدن و من در تلاش و تکاپو، شدم ی رباط ک فقط کار میکنه استراحتش واسه زمانیه ک داغون میشه داره بارون میاد، س ماه اخیر تا بادی خاکی یا بارونی میاد برق و اب قطع میشه، دلیلش ک ب وضوح مشخصه ک بحث همیشگی صادراته الان منتظرم برق قطع شه لباسام رو شسته و اتو کشیدم، باید کیف و کفشم رو هم تمیز کنم، اما حسش نیست ولی خب متاسفانه باید تمیزشون کنم چاره ای نیست منتظر ی خبرم اما کی قراره ب دستم برسه خدا داند و بس واسم دعا کنید ارامش گمشده م رو پیدا کنم اخیرا خیلی بیقرار شدم +همه گفتند محال است، دلخوشم من ب محالات رضا (ع) سوفی جونم تولدت مبارک...

  153 امروز هوا طبق معمول خاکی بود و برق و در پی اون آب هم قطع بود، هر چند منطقه ما برق داشت اما سراسر شهر حالت روستایی ب خودش گرفته بود، مهندسین زیادی از سراسر کشور اومدن واسه ترمیم و شستشوی کابلای برق ک دیگه برق قطع نشه، اما خودشون ک گوشاشون رسیده تا زاگرس فکر میکنن ما هم شبیه خودشونیم مشکل همون صادرات آب و برقه ک هر ی ساعتی ک قطع میشه برابر با میلیاردها سود واسه کشوره حالا با روزی هفده ساعت قطع برق و آب ک دیگه توی پول غرق میشن:/ امروز معلم زبان خارجه م رو دیدم سالها بود ک ازش بی خبر بودم کلی ذوق کردم صد البته ک اون هم بیشتر از من ذوق کرد، چقد خوب توی ذهنش بودم کاملا شناختم، همونطور مهربون و خوش خنده بود با همون ظاهر همیشگی، فقط ی کوچلو چاق شده بود +خاله م الان تماس گرفته میگه دیشب خواب دیده میخوام برم مشهد +یا ضامن آهو ضمانتم کن +همه گفتند محال است، دلخوشم من ب محالات رضا (ع) سوفی جونم تولدت مبارک...

سوفی جونم تولدت مبارک...